آتیش سوزوندای ابوالفضل خان
چند شب پیش داشتم آشپزی میکردم از اونجای که ابوالفضل به ژله علاقه ی زیادی اونم از نوع آماده ش داشتم همزمان با درست کردن کتلت ژله آماده میکردم {که البته نخورد فقط ژله ی بیرون دوست داره دستپختم بد نیستا اون بی سلیقه س} ابوالفضل پیشم تو آشپزخونه بود داشتم واسه شعر میخوندم اونم بازی میکرد یهو دیدم میگه شوخت {سوخت}برگشتم خواستم مامان فدات بشه چی سوخته ؟دیدم جارو تو دستش قسمت بالای جارو آتیش گرفته خودش هم هول کرده داره میزنتش به موکت آشپزخونه وای خدایا معمولا اینجور موقعا هول نمی کنم سریع جارو ازش گرفتم دیدم آتیشش زیاد که با دست خاموشش کنم تنها راه خاموش کردنش آب جارو هم همچنان داشت میسوخت حالا اونم ترسیده پشت یخچال قایم شده خودم با ...
نویسنده :
سایه
11:58